بچه ها امروز مادربزرگم فوت شد. اگه نتونستم به سایت سر بزنم یا چیزی آپ کنم دیگه ببخشید
واقعا حال و حوصله ندارم برام دعا کنید آخه دیگه هیشکی رو ندارم بی کس بی کس شدم
خواهش میکنم برام دعا کنید همینطور برا مادربزرگم ممنونم دوستای خوبم
توسط Zahra R در U » Uncategorized | ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
بچه ها امروز مادربزرگم فوت شد. اگه نتونستم به سایت سر بزنم یا چیزی آپ کنم دیگه ببخشید
واقعا حال و حوصله ندارم برام دعا کنید آخه دیگه هیشکی رو ندارم بی کس بی کس شدم
خواهش میکنم برام دعا کنید همینطور برا مادربزرگم ممنونم دوستای خوبم
اضافه کردن نظر
40 نظر
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۰۴:۰۲:۰۴
واقعا تسلیت میگم عزیزم انشا الله که غم آخرت باشه! منم خیلی ناراحت شدم آخه هر دوتا مادربزرگم رو چند سالی هست که از دست دادم!درکت میکنم. قوی باش! میدونم سخته . Zahra fighting!!!!!!!
Zahra R (مدیر سایت)
آخ دست رو دلم نذار من 2تا پدربزرگام و یک دایی امو از دست دادم الانم مامان بزرگم رفت دیگه هیشکی رو ندارم
واقعا ببخشید اینهمه برا این نامه زحمت کشیدی واقعا ازت عذر میخام دیگ اصلا دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم واقعا ببخشید میدونم چقدر برای اینکه اینو به دست هیون برسونی زحمت کشیدی میخای بده یکی ترجمش کنه بهم بده حداقل اینو بزارم تو آپ کنم و به هیون برسونمش
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۰۴:۰۵:۳۸
برات دعا میکنم که تو زنده باشی و هرچی خاک ایشون هست بقای عمر تو باشه! و اینکه خدا بهت کمک کنه! ما همیشه کنارت هستیم ! زهرا جان تمام هنسیا ها کنارت هستن غصه نخور ما هنسیا ها همیشه کنار همیم ! چه در خوشی و چه در غم همیشه کنارت هستیم!
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی عزیزم چقدر باوفا و مهربونید به امید شماها دلم خوشه واقعا ممنونم
mpf ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۰۴:۲۵:۴۷
واقعا متاسفم زهرایی..خدا بیامرزه مادربزگتو و بهت صبر بده..گریم گرفت..نمیدونم چی بگم اروم شی..من هم خیلی ناراحت شدم چه برسه به تو..واقعا کاش میتونستم یه جوری تسلات بدم...چند روز که اینترنت دردسترس نداشتم نمیتونستم بیام..این چند روز اخیر هم با گوشی سرزدم ولی هرکاری میکردم نمیشد کامنت بذارم الان با لپ تاپ اومدم کامنت بذارم که شوکه شدم با این خبر ..منم االان دیگه دل دماغ کامنت گذاشتن ندارم هر وقت برگشتی میذارم..دعا میکنم خدا صبر بده و یکم اروم شی..ما پیشتیم زهرایی هرچند میدونم هیچکی مث عزیزای ادم نمیشه ولی به عنوان دوست تنها کاری میتونیم بکنیم دعاکردنه..هر موقغ اروم شدی برگرد پیشمون
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی مریم جونم واقعا سخته چون دیگه هیشکی برامون نمونده مامانم که اصلا دیگه امیدی به زنگی نداره تازه باباشو از دست داده بود دلش به مامانش خوش بود هی آرزو مرگ میکنه بهش حق میدم من به جز این مامان بزرگ و بابابزرگم اون یکی رو پدربزرگمم از دست دادم دایی ام از دست دادم دیگه واقعا خیلی سخته دیگه هیشکی برامون نمونده نمیدونم باید به امید کی زنده باشیم؟اصلا دیگه حال و حوصله ندارم عکس هیون رو دیدم بهش گفتم بهش گفتم حتی تو هم دیگه نمیتونی کمکم کنی نمیدونم باید چیکار کنم میتونم مثل قبلم بشم؟بعید میدونم
Tarannom* ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۱۰:۰۲:۴۹
خیلی تسلیت میگم عزیز دلم....ایشالا که غم آخرت باشه....
ماهمه کنارتیم و باهاتیم...دوستی که فقط تو شادی ها نیس..
دوستی تو غم ها مشخص میشه...تنها کاری که میتونیم واست بکنیم دعا کردنه...
امیدوارم خیلی خیلی زود آرامشتو بدست بیاری عزیزم
Zahra R (مدیر سایت)
واقعا از داشتن چنین دوست هایی ب خودم می بالم ممنونم که کنارم هستید برام دعا کنید واقعا به دعای شما محتاجم
Darya ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۱۳:۱۶:۵۹
زهرا جونم تسلیت میگم عزیزم امیدوارم غم اخرت باشه.. همینطور که بچه ها گفتن ما همیشه کنارت هستیم عزیزم..
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی دریا جونم...واقعا یه دنیا ازتون ممنونم
HMA ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۱۶:۰۹:۲۹
واقعا متاسفم برای خودم که تسلیت گفتن تنها کاریه که می تونم انجام بدم.
تسلیت می گم بهت ایشالا که غم آخرت باشه و این که هیچ وقت نگو بی کس شدی اینو بدون که همیشه یکی هست که بد فرم هواتو داره و دوستت داره.
منم در حد همین کامنت گذاشتن می تونم پیشت باشم.
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی عزیزم ولی واقعا هیشکی دیگه برام نمونده موندم به چه امیدی زندم؟دیگه واقعا در حد تحمل من نیست داغ 4 تا عزیز واقعا دیگه خیلی سخته واقعا در حد تحمل من نیست نمیدونم چطور تا الان سرپام؟
Arezoo ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۱۸:۳۹:۵۵
تسلیت میگم عزیزم ایشالا غم آخرتون باشه.. روحشون شاد. بهتر به خودت یک زمان بدی :) استراحت کن خوب بخواب خوب غذا بخور ، بازم تسلیت میگم
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی آرزو جونم واقعا ممنونم آخه خواب هم ندارم اینقدرم گریه کردم شبیه پاندا شدم دیگه واقعا خیلی سخته به امید مادربزرگم نیرو داشتیم هممون.الان دیگه چیزی برامون نمونده دیگه خونشم نمیمونه دیگه هیچ جایی رو نداریم
♫FaTi_khjl♫ (نا مشخص) ۱۳۹۴/۰۲/۱۷ - ۲۲:۳۰:۲۰
ایشالا غم اخرت باشه عزیزم من مادربزرگام هردو زنده ان اما ده سال پیش یکی از بابابزرگامو از دس دادم ومیفهمم چی میکشی.....مارو توغم خودت شریک بدون وایشالا حالت ک خوب شد برگرد
Zahra R (مدیر سایت)
خوش به حالت قدرشونو بدون مخصوصا قدر لحظه هایی که باهاشونی چون بعدا خیلی پشیمون میشی من به جز این مامان بزرگم 2 تا پدربزرگامو هم از دست دادم قبلش دایی ام هم همینطور برا همین غم این خیلی برام سختتر شده دیگه هیشکی برامون نمونده ممنونم عزیزم که به فکرمی
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۱۸ - ۰۴:۱۵:۴۷
چرا تو کسی نباشی که خانواده ات رو تسکین بدی؟؟؟؟؟؟؟ روحیه ات رو زود بدست بیار و به خانواده ات هم کمک کن که با این غصه خیلی زود کنار بیان! شما ها هنوز همدیگه رو دارید! به اونایی فکر کن که همین رو هم ندارن!!!!! به اونایی فکر کن که وقتی میخوان صبحانه بخورن فقط توی یکی از فنجون ها رو قهوه میریزن و بقیه ی شون هر روز خالی سر میز میان و جمع میشن! اینها خیلی بدتره! پس تو هنوز اونایی که دوستت دارن و براشون اهمیت داری و دوستشون داری و بهشون اهمیت یعنی خانواده ات رو داری!!!!!!! پس به خانواده ات کمک کن تا حالشون، گرچه الان حال تو هم خوب نیست اما بهتر بشه! امیدوارم و دعا میکنم که خدا صبر و انرژی بهتون بده تا سر پا بشید!
Zahra R (مدیر سایت)
من الانشم که حالم خوب نیست تسکینشون میدم اینطور فکر نکن که تنهایی دارم خودمو آروم میکنم مخصوصا آروم کردن خودمو گذاشتم برا بعد اول مامانمو میخام آروم کنم ولی همونطور که توی کامنت قبلی بهت گفتم نمیتونیم خودمونو گول بزنیم چون واقعا مطمئنا این اتفاق برامون میفته مادربزرگمم اگه ازش بگذره دیگه هیشکی براش مهم نیست بقیه در چه حالن چون با هم نیستیم که حال هم رو درک کنیم مخصوصا وقتی که خونه بچگیتا بفروشن مگه خاطراتش باهات بمونه که بعد چند سال که دیگه توی اون محله و اون خونه نمیری همش یادت میره
negin ۱۳۹۴/۰۲/۱۸ - ۱۳:۰۰:۲۵
Tasliat migam azizam game akharet bashe.
Belakhare dir ya zud hamamun raftani hastim …
Khoda hame raftegan ro biamorze
Zahra R (مدیر سایت)
ممنونم عزیزم راست میگی کاشکی من زودتر برم چون واقعا دیگه خیلی سخته تحملش در حد توان من نیست
فائزه ۱۳۹۴/۰۲/۱۸ - ۱۳:۱۳:۲۷
عزیزم تسلیت میگم منم هنوز چهل روز نشده که مادربزرگمو از دست دادم میدونم چه دردیه مامان منم خیلی بی تابی میکرد فقط سعی کن آرومش کنی...بازم تسلیت
Zahra R (مدیر سایت)
ممنونم که درکم میکنی آره مامان من دیگه واقعا زیادی بی تابی میکنه بهش حق میدم هم باباشو هم مامانشو از دست داده دیگه توی دنیا عزیزترین کساشو نداره واقعا چقدر باید براش سخت باشه من اگه جاش بودم میمردم خوبه ما هستیم والا آدم اگه تنها باشه و پدر و مادرش رو هم از دست بده دیگه هیچ امیدی براش نمیمونه
یگانه ۱۳۹۴/۰۲/۱۸ - ۲۱:۲۸:۴۸
سلام زهرا جوووونمممممم:( واقعا غصه دار شدم از شنیده دنش نمیدونم چی بگم زبانم قفل شده زهار جااااان انشالله غم اخرت باشه من میدونم چی میکشی الهی بمیرم برات...کمکی بود در خدمتم و کوتاهی نمکنم
Zahra R (مدیر سایت)
سلام یگانه جونم اس ام اس بت دادم فردا ختمشه اگه تونستی بیا.قربونت برم این حرفو نزن الان که دیگه کسی رو ندارم دلم نمیخاد کسی از پیشم بره
aida ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۰۱:۰۴:۲۶
تسلیت میگم...نمیدونم پیامم به دستت رسید یا نه ولی اینجا هم نظر گذاشتم...امیدوارم غم آخرت باشه
Zahra R (مدیر سایت)
مرسی عزیزم آره پیامت به دستم رسید ببخشید دیگه نتونستم جوابتو بدم اصلا دیگه وقت نکردم مراسم تشییع جنازه و ختم دیگه وقت نکردم جوابتو بدم قربونت خیلی ممنونم که به فکرمی
mpf ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۰۴:۲۰:۴۷
زهرا جان خدا همه رفتگانتو بیامرزه..دعا میکنم خدا به مادرت صبر بده و اروم بشه سخته واقعا..زهرایی واقعا نمیتونم بگم درکت میکنم چون داغ عزیز ندیدم ولی تصور اینکه الان تو چه حالی هستی داغونم میکنه...خیلی ناراحتم کاری از دستم برنمیاد بکنم به جز ی کامنت...هرچی دلت میخواد دردل کن باهامون شاید یکم اروم شی...دعا زیاد بخون و خودتو خالی کن..یه جا خوندم اینمواقع دعا خوندن خیلی ارامش میده...قربونت
Zahra R (مدیر سایت)
ایشالا همشون رو خدا بیامرزه....ممنونم عزیزم براش دعا کن ایشالا حالش بهتر بشه...ایشالا هیچوقت هم داغ عزیز نبینی خیلی سخته نمیخاد خودتو ناراحتم کنی واقعا راضی نیستم بخاطر من داغون شی همین که به فکرمی و برای من و مادربزرگم دعا میکنی برام کافیه الان این چند وقته یکم بهتر شدم امروز درک کردم مادربزرگم رفته گریه میکنم بهتر میشم آرومم میکنه اونم فکر کنم بخاطر دعای شماهاس واقعا ممنونم خیلی هم کمک عالی ایه...آره مخصوصا وقتی نظراتتون رو میخونم آروم تر میشم اینکه فکر میکنم اینهمه آدم به فکرمن و هینطور برای مادربزرگم دعا میکنن خیلی مایه آرامشه...آره قرآن و نماز و دعا توی اینجور موارد خیلی کمک میکنه همیشه ازشون جواب گرفتم مرسی عزیزم واقعا از اینکه چنین دوستای نازنینی دارم خیلی خوشحالم دستتون درد نکنه
baran ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۰۷:۴۵:۵۲
سلام خانومی...
تسلیت میگم امیدوارم غم آخرت باشه...
من خیلی کم اینجا سر میزنم. اما همهی خبرای هیون رو از شما میگیرم
من مامان بزرگام رو از دست ندادم.... اما بابامو چرا....
خیلی خوب درک میکنم که غم از دس دادن عزیز یعنی چی...
اما زندگی روال طبیعی خودش رو داره
ومرگ هم جزء ی از زندگیه .....
امیدوارم که خدای بزرگ به تو عزیزانت صبر بده
Zahra R (مدیر سایت)
سلام عزیزم ممنونم.خوشحالم بهمن سر میزنی.پس خوب درکم میکنی ایشالا خدا پدرت و ماردبزرگمو بیامرزه و جاشون اون دنیا خوب باشه و در آرامش باشن همین برام کافیه.آره میدونم چی میگی همیشه همینطور بوده ولی من مرگ 2 تا بابابزرگامو فراموش نکردم شنیدم خاک سرده ولی هیچوقت برا من داغشون سرد نشده شاید من زیادی احساساتیم چون خیلی باهاشون خاطره دارم اونم خاطره های خوب مثل پدر مادرم بهم نزدیک بودن اگه زیاد نمیدیدمشون خیلی دلم تنگ میشد و میرفتم بهشون سر میزدم برا همین جاشون رو خیلی خالی حس میکنم مخصوصا خونه مادربزرگم بدون اون واقعا یه حس بد و غزیب داره هیچوقت اونجا رو خالی ندیدم.مرسی عزیزم ممنونم که به فکرمی برا من و مادربزرگم دعا کن
یگانه ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۲:۲۳:۴۹
زهرا خیلی دوستت دارم تا اخرش پشتمم خیلی دوسته عالی هستی بیمرم الهی برات این روزاتو نبینم زهرا قوی باش انشالا در ارامش باشن تو بیتابی نکن که ناراحت بشن..من دعاگوشونم الهی خیر باشه از این به بعد خودم باهاتم خودم پشتتم تا اخرش هستم نوکرتم هستم عاشقتم...امرزو من بدبخت جلسه داریم تو شرکت میرسم بیام شرمنده حللم کن..باز هر وقت کمکی بود انشالله خودمو میرسونم..بهترینی برام ببینمت کلی بغلت میکنم و بوت میکنم میبوسمت جات تو قلبمه پشتتم اگر قابل باشم نمیزارم تنها باشی
Zahra R (مدیر سایت)
قربونت برم یگانه جونم ممنونم خیلی بهم لطف داری من ازت انتظار ندارم خودتو اذیت کنی اگه تونستی بیا اشکال نداره خواستم بهت بگم در جریان باشی اگه تونستی بیای.واقعا یه دنیا ازت ممنونم برا من و مامان زرگم دعا کن
مهسا ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۸:۰۳:۰۶
سلا م خیلى تسلیت میگم
Zahra R (مدیر سایت)
سلام عزیزم ممنونم برا من و مادربزرگم دعا کن
مهسا ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۸:۰۵:۴۹
هیون سه شنبه ى همین هفته 12مه میره سربازى
Zahra R (مدیر سایت)
بله عزیزم توی پست قبلی قبلا این خبر رو گذاشتم
Arezoo ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۱۸:۳۳:۲۲
این که بگم ناراحت نباش تو این شرایط حرف مسخره ایه.. نمیدونم چه جوری دلداریت بدم.. فقط میتونم بگم زندگیه دیگه.. باید قوی باشی سعی کن زود روحیتو به دست بیاری تو دختر قوی ای هستی ..خدا بهتون صبر بده و روحشون شاد.. براشون فاتحه خوندم
Zahra R (مدیر سایت)
نه بابا چه حرف مسخره ایه خب دلت نمیخاد ناراحت باشم میتونم بفهمم به فکرمی و دلت نمیخاد ناراحت باشم ولی واقعا دست خودم نیست.مرسی عزیزم قوی بودم شاید به امید مادر بزرگم خودمو قوی نشون میدادم ولی الان دیگه واقعا خیلی سخته ریشه ها که از بین برن درخت و برگ و میوه هاشم میپوسه واقعیته هرچقدرم خودمون رو قشنگ و قوی نشون بدیم از داخل پوسیده و شکننده ایم دیگه نمیشه سرپا بشیم و مثل قبل شاد باشیم ولی همتون درست میگید رسم دنیا همینه دنیا بده کاری نداره عزیز از دست دادی به روزمرگی خودش ادامه میده تو رو هم درگیر خودش میکنه ایشالا خدا بهمون صبر بده ممنونم عزیزم خیلی دلم میخاد روحش در آرامش باشه تو این دنیا که خیلی ضجر کشید ایشالا اون دنیا راحت باشه...مرسی دعا کن
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۱۹ - ۲۰:۱۸:۴۸
ما نمیگیم لبخند بزن اما بدون که مادر بزرگ مرحومت هم به این همه ناراحتی و غصه و اشک ریختن شما راضی نیست! ما براشون فاتحه می خونیم و دعا می کنیم! تو هم تلاش کن که حالت بهتر بشه!
Zahra R (مدیر سایت)
نه اینکه به خودمون آسیب بزنیم فقط برا اینکه آروم تر بشیم گریه میکنیم مخصوصا تا الان مثل مرده متحرک بودم اصلا باورم نمیشد اون رفته باشه نمیتونستم باور کنم تازه امروز درک کردم که برای همیشه رفته و خیلی گریه کردم الان یکم بهترم من همیشه بعد گریه اروم تر میشم.مرسی که دعاش میکنین برا منم دعا کنید ایشالا به خوابم بیاد و بهم بگه حالش خوبه تا اینقدر ناراحت نباشم نمیدونم اون دنیا الان در آرامش هست یا نه.خیلی دلم میخاد باشه و همینطور ازم راضی باشه چون یه آرزوش رو نتونستم براورده کنم دلش میخاست عروسیمو ببینه من واقعا ازش شرمندم چون بهش قول داده بودم کاشکی نداده بودم ایشالا منو بخشیده باشه
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۰۳:۳۵:۵۲
راستش این حرفی که الان زدی قلب من رو هم به درد آورد و باعث شد که اشک توی چشمهام جمع بشه.معمولا آدم هایی رو که خوب هستن و خیلی ها دوستشون دارن و براشون دعا می کنن حتی بعد از رفتنشون هم خدا بهشون عنایت داره پس خودت رو بابت این اذیت نکن! ضمنا تو که میدونی مادرها جاشون توی بهشته؟! و اینکه چون تا زمانیکه در قید حیات بودن نتونستی به قولت عمل کنی دیگه بابتش خودت رو اذیت نکن! چون ازدواج واقعا مهمه! اما وقتی که داری به قولت عمل می کنی ، هر زمانی که بود ، میتونی رضایت مادربزرگت رو در قلبت احساس کنی! با تمام قلبت!
Zahra R (مدیر سایت)
نمیدونی چقدر با این حرفت گریه کردم ولی هرچقدر بگی من خودمو مقصر میدونم چون اون بهم میگفت میره و عروسیمو نمیبینه.انگار خودش میدونست برا همین دلش میسوخت....و میدونی اون موقعس که بیشتر ناراحت میشم چون دیگه اون موقع مادربزگم نیست بیشتر جای خالیشو حس میکنم
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۰۵:۰۴:۴۲
شاید اگر موقعیتش بوده و خودت نخواسته باشی ، مقصر باشی ولی اگر اون زمان شرایطش رو نداشتی که دیگه تقصیر تو نیست! به هر حال تو نباید الان به فکر یک قول از دست رفته باشی . فکر کنم این جمله بتونه یه ذره بهترت کنه: قول داده بودی ، قسم که نخوردی! ازدواج یک امر زمان بر هست و خیلی مهمه! اگر بخوای میتونم دلایلم رو توی کامنت دیگه ای توضیح بدم تا کاملا توجیه بشی! من استاد توجیه کردنم!!!!!!!! مجموع همه ی اینها یعنی که تو نباید خودت رو سرزنش کنی چون این کار اشتباه تره! اما اگر انقدر بابت این قول احساس بدی داری، دفعهی بعد که میری سر خاکشون ، معذرت خواهی کن و قول بده در اولین موقعیت مناسب به قولت عمل میکنی!
Zahra R (مدیر سایت)
من که کلا ازش عذرخواهی کردم ولی بازم حس بدی دارم میدونم میخای چی بگی من خودمم میتونم منطقی کسی رو قانع کنم ولی من الان در وضعیتی نیستم که بتونی منطقی قانعم کنی پس نمیخاد خودتو اذیت کنی میفهمم میخای چی بگی ولی نمیتونم کاریش بکنم احساس گناه دارم تو هم نمیدونی بین مامان بزرگم و من چی رد و بدل شده برا همین نمیتونی احساسمو درک کنی حالا هرچقدر هم برات توضیح بدم نه تو من هستی نه میتونی منو تغییر بدی
خودمم میدونم کار از کار گذشته هرچقدرم ناراحت باشم و تلاش کنم اون دیگه نیست چه عروسی بکنم چه نکنم بازم اون احساس گناه باهامه اگه عروسی بکنم که خیلی هم بدتره.ولی زمان رو نمیشه به عقب برگردوند با ناراحتی منم هیچ چیزی تغییر نمیکنه خودم اینو میدونم.بغیر از اونم من به جز مادربزرگم دلم میخاست بابابزگامم توی عروسیم باشن این دیگه آرزوییه که به گور میبرم و هیچوقت تحقق پیدا نمیکنه
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۰۵:۰۷:۵۷
مادر بزرگت درکت میکنه! مطمئن باش اون بهت این فرصت رو میده! چون تو رو خیلی دوست داره!
Zahra R (مدیر سایت)
آره میدونم اون منو میبخشه چون خیلی مهربون بود. اینو مطمئنم ولی خودم هیچوقت خودمو نمیبخشم هیچوقت با اینکه میدونم مقصر من نیستم چون واقعا آدم مناسبی برام نیومد که بخام قبول کنم چون اون دلش میخاست ناراحتم حاضر بودم برا دلخوشی اون ازدواج بکنم آخه خیلی خوشحال میشد
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۰۵:۵۸:۳۳
مطمئن باش مادربزرگت به معجزه ی عشق که اکثریت بهش اعتقاد دارن اعتقاد داشتن! البته میدونم که میدونستی.منظورم اینه که اون که نمیخواسته تو با اولین نفر ازدواج کنی و زندگیت تباه بشه! درسته من نمیدونم شما ها چی گفتین و تو هم در موقعیتی نیستی که من بتونم قانعت کنم! ولی اگر مادربزرگت میدونستن ممکنه نتونی به همچین چیزی عمل کنی شاید اصلا نمیگفتن که میخوان هر چه زودتر عروسیت رو ببینن! تو قولی رو دادی که نمیتونستی انجامش پس نباید خودت رو سرزنش کنی!
Zahra R (مدیر سایت)
از اینکه اینهمه برای آروم کردن من تلاش میکنی خیلی ازت ممنونم ولی من که گفتم الان توی این اوضاع نمیتونم خودمو مقصر ندونم شاید بعده ها به حرفت رسیدم شایدم نه ولی در حال حاضر نمیتونم کاریش بکنم
MELIKA ۱۳۹۴/۰۲/۲۰ - ۱۹:۴۵:۱۰
باشه پس فقط میتونم امیدوار باشم که گذر زمان بتونه بهت کمک کنه! سعی نمیکنم بیشتر بهت پیله کنم. پس خودت مراقب خودت باش! دعا می کنم زودتر آروم بشی!
Zahra R (مدیر سایت)
نه بابا پیله چیه دختر.میدونم بخاطر خودمه که داری این کارو میکنی و واقعا ازت ممنونم ولی چون خیلی سخته نمیخام به این راحتی تقصیرها رو از گردنم باز کنم اینطوری شاید زودتر بهتر بشم چون با این کار خودمو تنبیه میکنم که دیگه دوباره این اشتباه رو با عزیزای دیگم نکنم.ممنونم عزیزم خیلی بهم لطف داری و مرسی که دعام میکنی
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۰ - ۱۲:۱۴:۳۹
من تازه این پیجو دیدم....پس این موقع بوده؟؟؟شرمنده ام باز....مامان من وقتی بچه بوده داییش شهید میش.. باباش هم جوون جوون میمیره...ومادربزرگم 5 تا بچه رو خودش تنهایی بزرگ میکن بعدشم ک بهترین خالش رو ازدست میده...تا موقعی ک بابام ازدواج کرد همه پدربزرگو مادربزرگاش رو از دست داده بوده....اونم خیلی تنها بوده...حالا هم ک خودم....!!! امیدوارم هرچه سریع تر بااین موضوع کناربیای واقعا دوس دارم زودتر خوب شی... نمیدونم چی بگم ک آروم شی ولی بدون هروقت خاستی میتونی بیای اینجا وباماها دردودل کنی...هیچکس اینجا دورت روخالی نخاهد کرد... من خاهرندارم...تو واقعا مث خاهر بزرگ ازدست رفته منی....اینشالله عمرتو خیلی خیلی طولانی تر بش...
Zahra R (مدیر سایت)
آره عزیزم شبش فوت شد این روز هم دفنش کردیم..خواهش میکنم عزیزم.دقیقا وضعیت منم مثل مادرته منم اول 6 سال پیش دایی ام فوت شد 70 روز بعد بابای مامانم. 2 سال پیش هم بابای بابام و امسال هم مادربزرگم.همشون اونقدر مهربون و خوب بودن که من به جز خاطرات خوب چیزی دیگه ای باهاشون ندارم خیلی زیاد هم بهم سر میزدیم هر هفته حداقل یه بار همدیگه رو میدیدم برا همین نزدیک یه ماه که میشد دلم براشون پرپر میزد اینقدر غر میزدم که میخام برم ببینمشون که اعصاب مامان و بابا رو بهم میریختم فکر کن الان بهم چی میگذره مخصوصا که الان یه ماه از مرگ مامان بزرگم گذشته خونشم دارن میفروشن محله بچگی هامون رفت تمام خاطراتمون رفت دیگه به چه بهانه هایی اونجا بریم؟کسی رو اونجا نداریم دلم خیلی برای اوناجا و مخصوصا خودشون تنگ میشه همین الانش تنگه میگم حداقل سر بابابزرگام میتونستم برم پیش مامان بزرگم محله رو میدیدم خودشو میدیدم دقیقا انگار بابابزرگامم توی مامان بزرگم میدیدم الان دیگه هیشکی نیست چجوری خودمو تسکین بدم؟قربونت برم منم خواهر ندارم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۰ - ۲۱:۴۸:۲۱
هرچی بگی حق داری.واقعاشرایط سختیه...وبدیه بزرگترش این هیچ چاره ای جز تحملش نیس...ولی بیشتر بری جلو بخدابهتر میشی...البته ممکنه طول بکش ...ولی باورکن حالت خیلی بهتر میش...البته سخته میدونم سخته...چرابه این زودی میخان بفروشنش؟؟؟؟ البته نمیدونم شایدم درست باش.....ولی اگ منم جای تو بودم ازین کارشون بشدت ناراحت میشدم....شاید میخان زودتر همه بندهای وابستگی رو جداکنن...ولی واقعا نمیش گفت چی درسته چی غلط....تا دوسه سالم صبرنمیکنن؟؟؟آدم اون موقع راحتر کنارمیاد
Zahra R (مدیر سایت)
این که معلومه من اگه خدا رو نداشتن تا حالا مرده بودم با کمک اونه که سرپام والا از نظر من که سرپا بودنم یه معجزه است.دست رو دلم نذار وراث همینن ایشالا چنین آدمایی رو هیچوقت تو عمرت نبینی ولی فکر نمیکنم ندیده باشی آدمایی که عاشق پولن و چیزی به جز اون نمیبینن توی دنیا زیادن.چرا واقعا میشه گفت چی توی این ماجرا درسته و چی غلط.فقط بستگی به دید افراد داره اگه آدم بدی باشی طرف بد رو میگیری و اگه خوب باشی مطمئنا طرف خوب.این حرف رو باید به کسی بزنی که توی گوشش بره شاید اون راحت کنار اومده شاید امثال من و تویی راحت کنار نمیایم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۰۷:۳۱:۲۹
اینم معجزه اس ک درست ی هفته بعدازینک من بشدت داشتم پیش خداوخودم گله میکردم ک آخه خدا اینجا کجاست چرا همه دنبال پولن...چرا احساس مرده...هیچکس معنی نگاهتو معنی گریتو نمیفهمه و.......باتو آشنا شدم....برام حرفت عجیب بود چون انگارحرفای خودمو داشتم میخوندم....راست میگی اینجا دیگ کسی به احساس اهمیت نمیده...آدم بدبینی نیستم ولی بارها خاستم باواقعیت ب این دنیا نگاه کنم و همه خاطرات گذشته رو بذارم کنار و فقط ببینم این دنیا چ چیز امیدوارکننده ای داره ک شاید برای من اتفاق نیفتاده...ولی دیدم ن هیچیش امیدوارکننده نیس....بخدا باورکن بارها این کارو کردم وبی طرف دنیارو بررسی کردم ولی... ازبالا تا حالا ب شهرومردمش نگاه کردی؟؟؟؟ حال آدمو بدجور میگیره... به خودت ببال ک هنوز اونطوری نشدی ونیستی...فک کنم این بزرگ
Zahra R (مدیر سایت)
دقیقا خوب دنیا رو شناختی دنیا فقط ظاهرش فریبنده اس باطنش خیلی بدتر از این حرفاست ولی با امید به اون دنیا و خدا و همینطور والدینت میتونی زندگی کنی و شاد باشی اینطور هم مایوس نباش چون با این کار گناه میکنی نباید مایوس باشی برای اون دنیات تلاش کن میبینی اون طوری به این دنیا هم میتونی امیدوار باشی.برعکس شده من حالم بوده و عزیز از دست دادم دارم به تو دلداری میدم ولی خب همین که میتونم آرومت کنم خودمم آروم میشم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۱۶:۵۲:۲۲
نه نه اصلا ناراحت نیستم.ببخشید درگیرت کردم.فقط صرفا دردودل بود وگرن ک نتنهادر این مورد بلکه درهیچ مورد دیگ ای من ناامید نمیشم.اصلا اطرافیانم منو باهمین ویژگی میشناسن.شاید باورت نش ولی آرامش روحیم خیلی زیاده.همین باعث میش بیشتر دوستام معمولاباهام حرف بزنن تا آروم شن.وخداروشکر ک اینطوریم.اما احساس کردم ی مدته دلم خیلی پر شده و پیش خودم گفتم اگ باتو صحبت کنم مطمئنا توم حرف میزنی وآروم میشی.البته اگ فایده نداشت ببخشید بیشترقصدم همدلی بود.والا آدم بسازی ام وگله کن نیستم من باوجود همه این حرفایی ک میزنم ولی عقایدم رو تو اولین پیاما بهت گفتم.واقعاتو بدترین شرایط هم میتونم خوب باشم وبخندم.به قول تو باطن کار میلنگ ولی میش برای رسیدن به هدفات توی قالب خاص بریزیش.ب نظرم جالب بود ک عقایدامون تااندازه ای
Zahra R (مدیر سایت)
آره منم فکر میکنم خیلی شبیه خودمی منم سنگ صبور همم منم آدم گله کنی نیستم و توی بیشتر مواقع میتونم آرامشو حفظ کنم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۱۷:۱۲:۰۳
تا اندازه ای شبیه بود.من بیرونم هیچوقت ناراحت نشون نمیدم.وغمام برای خودمه.کم پیش میادازش حرف بزنم.اخه اولش وقتی عقایدم روگفتم احساس کردم فک کردی خیلی از لحاظ فکری ازت دورم درحالی ک میخاستم بدونی واقعادرک میکنم و واقعامیدونم چی باعث شدناراحت بشی.منم شایدنه ب اندازه تو چون نمیدونم کدوممون چقدسختی کشیدیم ولی تااندازه ای ک بدونم اینجاوهدف این دنیاچیه.غمش چیه شادیش چطوریه وخیلی چیزای دیگ ازدنیاتجربه دارم.دوست داشتم بدونی ک حرفای اولم رو درست متوجه نشدی چون واقعا اونی نبود ک فک میکردی.ناخاسته الان حرفایی روب من زدی ک اون اول سعی داشتم بهت بگم.اینک دنیاهرچقدربدی هم ک کن آدم ظرفیتش خیلی خیلی بالاس وخیلی زودمیتونه ب بدترین اتفاقات هم تسلط روحی پیداکن
Zahra R (مدیر سایت)
منم ظاهرم ناراحتی رو نشون نمیده و همیشه توی تنهایی خودم اجازه میدم ناراحت باشم و نمیخام کسی با ناراحتی من ناراحت بشه برا همین هیشه دلم میخاد دیگران بتونن درکم کنن و آرومم کنن ولی تا حالا هیچکس نتونسته چون بیشترین چیز که میتونه آرومم کنه اینه که توی بغل کسی گریه کنم اونطوری آروم میشم ولی خب دیگه هیچوقت دیگران برا من نبودن من همیشه برا اونا بودم.آره اون اول فکر کردم خیلی باهام فرق داری الان که بیشتر باهات حرف زدم و آشنا شدم میبینم شبیه خودمی ولی خب میگم ایندفه با دفه های قبل خیلی برام فرق داره دلیلشم بهت گفتم چون مامان بزرگم بود میتونستم تمام اونارو توی اون ببینم حالا که نیست فقط غم مامان بزرگم نیست انگار تمامشون رو با هم الان از دست دادم تازه شاید یکم میفهمم حضرت زینب چی کشیده بازم فکر نمیکنم یه ذرشم فهمیده باشم ولی خب خوش به حال حضرت زینب.میدونی چرا اینو میگم؟چون اون بعد از از دست دادن عزیزاش عمر طولانی نداشت و زود بهشون پیوست و میدونست مطمئنا اونارو اون دنیا میبینه ولی من چی؟نه میدونم کی میرم و نه میدونم میتونم اونارو ببینم یا نه.فقط میتونم دعا کنم و از خدا بخام که اگه به اون دنیا رفتم بتونم دوباره ببینمشون واقعا این یکی از آرزوهامه
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۲ - ۱۳:۳۸:۲۵
انقدرکاسه ام راخالی دیده اند ک فقط آنچه را ک تمنا کنم درآن میگذارند...پس فک کنم توم شامل حال این جمله ای...من خودم ک تا حالاهیچی ندیدم ب این اندازه وصف حالم باش...چون کسایی ک بیشتر واس بقیه ان همیش دیگران نیازهاشون رو نادیده میگیرن چون معمولان چیزی درخاست میکنن و ن نشون میدن ک چ نیازی دارن...راست میگی.موندنو غم تنهایی کشیدن سخته.اما چیزی ک هس اینه ک توبیشترازاین ک ناراحت نبودنشون باشی ناراحت اینی ک شایددوباره نتونی بری پیششون...واس همین نمیتونی برای این غم بگی ک تحمل میکنم یا اینک اشکال نداره منم بالاخره ازاین دنیامیرم ومیرم پیششون...حق داری..ولی ی چیزی هس اونم اینک اگ
Zahra R (مدیر سایت)
نمیشه گفت دقیقا اینطوره بنظر من از اینم بدتره اصلا منو کاسه ام رو نمیبینن که بخان چیزی هم توش بذارن...من مثلا بگم یا نگمم فرقی نداره.خب اینم یه حرفیه چون آدما به امید زنده ان اگه شرایط زندگیشون تغیر کنه امیدوارن دوباره به همون زمانای شاد برگردن برا همین آرزوهای این شکلی دارن معمولا از هرکی بپرسی میگه دوران کوردکی براش لذت بخش بوده چه تو فقز بوده باشه چه توی ناز و نعمت برا همین همیشه غصشو میخوره.چون من منطقی هستم هم اینو بیشتر میپسندم چون اونا رفتن هر کاری هم بکنی برنمی گردن حداقل میتونی با این امید شاد باشی ولی هرچقدر هم الان ناراحت باشی غمت بیشتر میشه تا کمتر
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۲ - ۱۴:۰۰:۱۳
اونم اینک اگ بنده خوبی باشی وبری بهشت اینطورنیس ک دیگ کسی رو نبینی درواقع اصلاتوی اونجا افسوس ویاناراحتی و غم وجود نداره چون خود غمو افسوس ی نوع عذابه وتوی بهشت جز نعمت عذابی راه نداره.توی بهشت همه میتونن باهم دیدارکنن وسراسر خوشحالی...فک نکن پس توآخرت بخاطر اینک نمیبینیشون غمگین میشی..ایناروازخودمنمیگم..گفته شده ک تواون دنیا مومنایی ک توی دنیاباهم بودن تو آخرتم میتونن باهم باشن..خداخیلی راه میادکافبه آدم خودشو یخرده نشون بده...واس همین دوس دارم بهت بگم حتی نگران این موضوع هم نباش..خدای به این مهربونی بنده خوب خودشوانقددوس دارک راحت خاسته هاش برآورده کن بخصوص ک چنین خاسته قشنگی هم باش...باورکن برای فقط آروم کردنت اینو نمیگم...مطمئنم ک اصلا اونطوری ک فک میکنی نیس و اصلا نگران این نباش
Zahra R (مدیر سایت)
عزیزم در این مورد باهات موافق نیستم من مطالعه کردم توی بهشت هم درجه داره و 7 طبقه هست وهرکسی به ازای ثواباش توی یه طبقه هست و اگه پایین تر از شخص دیگه ای باشی نمیتونی اونو ملاقات کنی همونطور که ما توی بهشت هم نمیتونیم مثلا شهیدا رو یا حتی پیامبرا و امام ها رو ملاقات کنیم اگه مامان بزرگت بالاتر از تو باشه تو نمیتونی بری ببینیش ولی اون میتونه بیاد تورو ببینه.پس غمگینی داره چون مطمئنا نمیتونی بگی میتونی اون دنیا اونارو ببینی...منم از خودم نمیگم توی روایات اومده...پس نگران این موضوع هستم...بله خدا خواسته بنده هاشون براورده میکنه ولی نه هر جور خواسته ای. والا به جز اینکه من دلم بخاد مامان بزرگمو ببینم دلم میخاد حضرت زهرا رو هم ببینم خیلی دلم میخاد ولی مطمئنم نمیتونم ببینم...چرا عزیزم این فقط در حد آروم کردن منه اگه در موردش نمیدونستم شاید باور میکردم....مخصوصا مطمئنم و خیلی هم نگران.برا همین دعا میکنم مثل مامان بزرگ و بابابزرگام اونقدر پاک و مهربون باشم که بتونم حداقل اونارو اون دنیا ببینم.بابت دلداری خالصانه ات ممنونم ولی من آدم واقع بینیم مخصوصا وقتی در مورد چیزی که کنجکاوم ، تحقیق بکنم دیگه هیچوقت در موردش شک نمیکنم و اگه نظر مخالفی در موردش ببینم باور نمیکنم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۱۲:۱۷:۳۲
زهراجون میش ایمیلت رو بدی..عزیزم دوس دارم جواب این حرفی ک زدی رو بدم ولی یخرده طولانیه..فقط همین یبار ازش استفاده میکنم...اما اگ دوست نداری اصلا اجباری نیستها ناراحت نمیشم اصلا گلم
Zahra R (مدیر سایت)
نه عزیزم ناراحت نمیشم خیلی هم خوشحال میشم با همین ایمیلت ادت میکنم و خودمو معرفی میکنم همونجا با هم حرف میزنیم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۳ - ۲۰:۵۱:۳۵
ممنون خیلی خوبه...
Zahra R (مدیر سایت)
خواهش میکنم عزیزم الانم ادت کردم برو به مسنجرت سر بزن و خواستی ادم کن تا بتونیم با هم حرف بزنیم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۴ - ۱۰:۳۱:۲۱
عزیزم مطمئنی اد کردی من ازت پیامی دریافت نکردم
Zahra R (مدیر سایت)
آره عزیزم ادت کردم باید از طریق یاهوو مسنجر بیای نه از طریق ایمیلت
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۴ - ۱۳:۴۸:۴۵
مسنجرم میخام دوباره وصل کنم...آخه سیستمم روعوض کردم واس همین هنوز وقت کافی نداشتم وصلش کنم.. واس همین ب ایمیلم پیام بده..>_<
Zahra R (مدیر سایت)
من وارد ایمیل نمیشم سرعتم بالا نیست که بخام از طریق ایمیل بهت پیام بدم وقتی مسنجرت رو وصل کردی خبرم کن همچین عجله ای هم نیست
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۶ - ۱۶:۲۳:۰۶
سلاااااااااام..خوبییییی؟؟...امیدوارم بهترباشی...بخاطر غیبتم ببخشید...اصلا اگ بدونی چی شد کلی خندت میگیره...شرمنده بخدا...این مدت همش فکرم پیش تو بود ک قرار بود جوابت بدم ....ببخشید خیلی از بدقولی بدم میاد...عزیزم مسنجرم رو همین الان وصل کردم...ادم میکنی؟......البته من میدونم ک ی نفس راحت از دستم کشیدی...بسک من بعضی وقتا گیرمیدم ب ی چیزی... دوس ندارم کارامو نصفه نیمه بذارم...
Zahra R (مدیر سایت)
سلام.بد نیستم همچین اوضاعم فرقی نکرده ولی خب دیگه کاریش هم نمیشه کرد. خواهش میکنم نیاز به عذرخواهی نیست عزیزم ادت کردم مسنجرمم نگاه کردم تو هم منو اد کردی اشکال نداره هرکسی یه مشکلاتی برا خودش داره درک میکنم اونطوری هم که تو میگی نیست گیر نمیدی مخصوصا خوشحال میشم چون با این کار نشن میدی به فکرمی ممنونم عزیزم واقعا احساس خوبیه که من توی فکر کس دیگه ای باشم نشون میده من براش مهم ام و بخاطر این ازت ممنونم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۸ - ۱۹:۱۸:۵۴
خواهش میکنم عزیزم این چه حرفیه... فقط همیش مواظب اینم ک یبار باعث آزار کسی نشم وگرن بقیش ک وظیفه منه... ایشالله همیش موفق باشی و همیشه سرپاوسرزنده...این واقعا آرزوی قلبی منه ک به اندازه آرزوهای خودم ارزش داره برام...راستی به مسنجرت هم سر بزن حتما ... نمیخام زیادیم مزاحمت بشم کلافه شی :)
Zahra R (مدیر سایت)
نه عزیزم مزاحم چیه مراحمی مخصوصا خوشحالم میشم هر روز دارم سر میزنم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۹ - ۱۴:۳۳:۱۴
سر میزنی پس؟؟؟پس چرا پیامم رو ندیدی...الان 3 روزه ک منتظر جواب هستم...فک کنم دریافتشون نکردی درسته؟؟....نمیدونم چرا اینطوری شده... عجیبه هیچوقت این مشکل نداشتم....همیش تو مسایل کامپیوتری به ی مشکلاتی بر میخورم ک واس کسی پیش نمیاد...انگار کافرم میخان مسلمون شم...والاااااا:))) خیلی بی ربط بود:))
Zahra R (مدیر سایت)
آره امروز سر زدم جوابتم دادم من بعد از ظهرها تا نصفه شب بیدارم اون موقع اگه خواستی بهم اینجا پیام بده بیام اونجا با هم حف بزنیم
سارا ۱۳۹۴/۰۳/۲۹ - ۱۹:۳۴:۱۴
عزیزم ایمیل کردم برات....الانم ی نیم ساعتی مسنجر هستم اگ کار نداشتی یا خاستی جواب ایمیل رو بدی بیا اونجا...میدونم داری خبر آپ میکنی
Zahra R (مدیر سایت)
عزیزم رفتم خوندم همونطور که خودت بهش اشاره کردی همه رو میدونستم فقط تو انگار متوجه منظور من نشدی منظور من این بود همین وقتی که میگذره تا ما به درجه بالاتر برسیم ، معلوم نیست چند وقته منظور منم از حسرت اونی که تو متوجه شدی نیست منطور من اینه که خدا بهمون الطافشو میده براشم دلیل داره چون ما هم توی اون دنیا به همون اندازه به حرفاش گوش کردیم و عمل کردیم پس بایدم درجه و مراتب داشته باشه والا عدالت خدا کجا میره اونی که اونهمه برای خدا تلاش کرده با کسی که خیلی کم تلاش کرده مساوی باشن.ولی تا جایی که من میدونم 7 طبقه است حالا نمیدونم تو از کجا دراوردی ولی من خیلی توی اینجور زمینه ها مطالعه کردم هم در مورد برزخ هم بهشت هم جهنم.توی قرآن هم خیلی در موردش تحقیق کردم و به طور قطع هم نمیتونی بگی ما هممون هر کسی که دلمون بخاد رو میتونیم توی اون دنیا ببینیم چون همونطور که گفتی ما از درک برزخ و بهشت و جهنم اون دنیا هنوز اطلاع کامل و قطعی نداریم که بخایم صریح چنین حرفی بزنیم و تا تجربه هم نکنیم و و اردش نشیم نمیتونیم قاطع بگیم حتما این اتفاقا یا ملاقاتا توی اون دنیا صورت میگیره حسرت منم بخاطر همینه چون نمیدونم اصلا به بهشت میرم یا الان مادربزرگم کجا هست یا خیلی اگرهای دیگه.تو مسنجر هم اومدم نبودی